جنګ افغانستان ميراثي است
كرېسټوفر تورښيا كرېسټوفر تورښيا

 

پدر او در دهه ٨٠ براي لشکر شوروي در افغانستان جنګيده بود٠ اکنون او هم در افغانستان است و براي  لشکر امريکا بخاطر جنک ديګر و براي نسل نو ميجنګد٠

باشندۀ پورتلند، جګړن الکسي بوتکوف که در اتحاد شوروي متولد و بعد به امريکا هجرت نموده  ميګويد٠ ،، همان ګپ سابق است ٢٧ سال بعد هم همو کار و بار اس٠،،٠

مقصد بوتکوف ازين ګپ مقايسۀ مجموعي نيست بلکه به ګفته او در زمان جنګ سرد لشکر کشي شوروي و بعدازحملات  ١١ سپتمبر عکس العمل امريکا در مقابل القاعده و طالبان ،، دو بخش جداګانه ، با دو راهرو مختلف است ،،انچه که او ميخواهد بګويد تجربه شخصي اوست درجريان جنګ انوقت پدرش و اينک او خودش٠

بوتکوف ميګويد:''شايد ما بخاطر پيشبرد ن کار هاي ديګران اينجا باشيم ، هنګاميکه در ميدان جنګ هستي انچه که تو برايش متوجه ميباشي ، به رفيق ات  و طرف راست و چپ ات ميباشد''٠

بيشترين اطفال راه پدران و مادران شانرا تعقيب مينمايند و با اردو يکجا ميشوند ، بوتکوف کدام استثنا نيست اما ګپ درين است که کم اتفاق ميافتد که کسي در انکشوري بجنګد که زماني پدرش انجا جنګيده باشد انهم براي ابر قدرتهاي مختلف و بر ضد دشمن مشترک ٠

پدراش الکسي ايوانويچ بوتکوف در سالهاي ١٩٨٢ و ١٩٨٤ در افغانستان جنګيده بود که يک ماشين زرهدار را ميراند که بګفته اي فرزند اش ،ماشين امريکايي ''ستريکر روسی مانند است''

اکنون فرزند او الکسي اليکسيويچ بوتکوف در موتر هاي ستريکر سوار ميګردد که معمولا از طرف شورشيان دراراضي نا هموار و غير زارع شکار ماين هاي کنار جاده ميشوند٠

در جنوب ، جاييکه الکسي بوتکوف مصروف وظيفه است ،زمين همواروخشک و دشت است که دورودراز ميباشد،اما الکسي بزرګ در وقت شورويها در مزارشريف وظيفه داشت کجايکه مجاهدين ، بکمک امريکا بخاطر حمله بالاي قشون سرخ  در امتداد کوهها از سرکها استفاده ميبردند٠

حتي امروز هم در افغانستان در طول سرکها باقيماندههاي وسايط نظامي روسي را ميتوان مشاهده کرد٠

بوتکوف جوان ميګويد که "ما از کساني نميترسيم که در بالا در کوهها نشسته  و چيزي را بالاي ما پرتاب خواهند کرد "بګفته اي او که سرباز شوروي در مناطق کوهستاني ما نند''مرغابي هاي ايستاده''بودند٠

براي نيروهاي امريکاي در جنوب ، ماين هاي کنار جاده يک مشکل است ، در سپتمبر بوتکوف از موتر ستريکر خود پياده شده بود که موتر اش بالاي ماين کنار جاده بالا شد٠

بوتکوف که در١٨ فبروري  ٢٤ ساله ميشود ميګويد::''من از انفجار فرار کردم و به عقب نګريستم ،من ديدم که ستريکر به هوا شده بود ٠ ''درين انفجار دو تن مجروح ګرديده بودند٠ 

پدر بوتکوف در  اغاز دهه ٩٠ ١٩ وقتيکه وطن پدري او، اوکراين در نتيجه پارچه شدن اتحاد شوروي مستقل ګرديد ، به امريکا مهاجر شد٠ فرزند اش منحيث يک جوان کنجکاو از او هميشه در باره افغانستان ميپرسيد ، پدر او برايش ګفته بود که ماشين محاربوي او يکبار سوخته بود اما بوتکوف فرزند در مورد جزيات حادثه چيزي نميداند٠

بوتکوف که اکنون تابعيت امريکا را  دارا بوده و عروسي هم کرده و يک دختر دارد ميګويد''حالا که من بزرګ شده ام ، ديګر نميخواهم  از او بپرسم ، بخاطريکه من همه چيز ها را به چشمان خود ديدم ٠ اين از جمله اي چيز هايست که کسي نميخواهد در باره اش ګپ بزند''

او علاوه ميکند که دربين او و پدر اش ''قراردار نامعلوم ''صورت ګرفته که در مورد جنګ افغانستان حرفي نه زنند،ګرچه قصه هاي را  بوتکوف شنيده بود ، ماداميکه او براي اولين بار در افغانسان بوظيفه ګماشته شد، افغانستان برايش يک کشور اشنا معلوم ميشد ٠ اين دومين باريست که او به افغانستان براي اجراي وظيفه مي ايد٠

بوتکوف ميګويد که اودر جاهاي از افغانستان رفته که باشنده ګان شانرا مردمان بيخبر از دنيا يافته است،نيروهاي امريکاي همان نيروهاي روسي هستند ، ماننديکه تا هنوز حمله روسي پايان نيافته باشد ٠ مردمان محل ميپرسند ''شما هنوز هم اينجا هستيد؟''

او يکبار  به يک سرباز افغان که داري عمر پخته بوده و يقينا دوران جنګ بر ضد شوروي را بياد داشت و شايد جنګ هم کرده باشد ګفت که پدرام سرباز روسها بود ٠ بګفته بوتکوف عکس العمل سرباز افغان نا معلوم بود ، و شايد هم از دشمني اش٠ 

 

بوتکوف مي افزايد:''او هيچ چيزي نګفت ٠ باز ګفت که او نمي پزيرد٠ و روان شد٠ ''


February 21st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی